۵.۱۴.۱۳۸۸

گوساله خاله طوبی


عصری رفتیم باغ
دنبال مامان چون
همه جا سبز بود
فقط گلهای انار سرخ بودند
و گندمها زرد
مامان جون به خاله طوبی و حاج کاظم کمک کرد
تا در گونی های گندم کوبیده شده را ببندند

من و بابا به گوساله خاله طوبی یونجه دادیم
بابا گفت "مادر گوساله سر زایمان مرده
گوساله یتیم شده

مامان چند ساقه گندم زرد آورد خونه
با پارچه سبز بست
زد رو دیوار